رمان «ستاره دور دست» نوشته روبرتو بولانیو با ترجمه ای از اسدالله امرایی به همت انتشارات نگاه منتشر شد. این رمان البته پیش از این توسط پویا رفویی مترجم و از سوی انتشارات بخشایش منتشرشده بود.
امرایی درباره این اثر می گوید: «رمان «ستاره دور دست» از آن کارهاییست که خودم بسیار دوست دارم. فضای لطیف بین چند دانشجوی شاعر و آرمانخواه که بیشتر آمیزهای از رقابتهای ادبی و عاشقانه است، آرامآرام به سوی خشونتی بیبدیل سوق داده میشود. «کارلوس وایدر» یا آلبرتو روییس- تاگله شخصیت بینظیری است که در این جمع دانشجویی در کارگاه شعرخوانی خوان اشتاین به شعرخوانی میپردازد. او موقر و متین است و ذهنی شفاف دارد. در میان پسران فقط او بر دختران جلسه اثری چشمگیر دارد و در رقابتی عاشقانه با راوی و دوستش بیبیانو موفق میشود دل خواهران دوقلوی گارمندیا را ببرد و راوی و دوستش را حسرت به دل بگذارد. او حتی از مارتا خیکی هم نمیگذرد. اما این دلبریهای عاشقانه پایانی غمانگیز و بهتر بگویم پایانی رعبانگیز دارد.
وایدر که از عوامل امنیتی کودتاچیان است دارد هنرمندانه قربانیان خود را میکشد و نمایشگاه عکسی از قربانیانش در جمع کودتاچیان به نمایش میگذارد. گالری عکسی در اتاق خواب برپا میکند و همهچیز در یک مراسم آیینی به سراشیبی سقوط هل داده میشود. این گالری دهشتناک عکس چنان تاثیر رعبآوری دارد که نیمی از نمایندگان خشونت میهمانی را به سرعت ترک میکنند و وایدر نشان میدهد جنایت آگاهانه و شاعرانه کمال همه جنایتهاست.»